بیست سال بعد چی پیامد های جهانی بعد از ۱۱ سپتامبر

21 سنبله 1400

حمله ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به ایالات متحده تهدیدهای امنیتی بین‌المللی را بازتعریف کرد و ماهیت جنگ را در سطح جهان تغییر داد. مرکز تحقیقی ویلسون برای گرامی‌داشت از ۲۰مین سالگرد این حمله، طی یک نشست آنلاین، تأثیر ماندگار ۱۱ سپتامبر و جنگ جهانی علیه تروریسم را در سطح بین‌المللی، با تمرکز ویژه منطقه‌ای بر خاورمیانه، جنوب آسیا و اروپا، بررسی کرد. در این نشست کارشناسان یک بار دیگر در مورد میراث ماندگار ۱۱ سپتامبر در زمینه‌ی درگیری و بی‌ثباتی منطقه‌ای، جهادگرایی، سیاست و رهبری جهانی ایالات متحده بحث کردند که فشرده‌ی آن قرار ذیل است:
فشرده‌ی پیامدها

    پیامد اصلی واکنش ایالات متحده به حمله ۱۱ سپتامبر، یعنی حمله به افغانستان، بی‌ثباتی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا بود. علاوه بر ایجاد جنگ و بی‌ثباتی [در این منطقه] و کشته‌شدن ده‌ها هزار انسان در افغانستان و سایر کشورهای منطقه و همچنین ظهور گروه‌های تروریستی جدید، سیاست‌های ایالات متحده پس از جنگ یک موج قدرتمند ضد امریکایی را در سراسر منطقه ‌برانگیخت. تسخیر سریع [افغانستان] توسط طالبان موج‌های تکان دهنده‌ای را در سراسر جهان ایجاد کرد و یک پیام روشن داشت؛ جنگ علیه تروریسم هنوز به پایان نرسیده است.
    تهدید جهانی تروریسم تبدیل به یک «چراغ قرمز» شده است. گروه‌های افراطی خشونت‌طلب و اسلام‌گرا از رسانه‌های اجتماعی و فناوری‌های جدید برای جذب جنگ‌جویان خارجی استفاده می‌کنند و تسخیر سریع افغانستان توسط طالبان این پیام‌رسانی به رادیکال‌ها را تقویت کرد.
    تبلیغ ایدئولوژی‌های رادیکال و «روایت‌های اصلی» یکی از محرک‌های اصلی جذب تروریست است. یک استراتژی موثر در مبارزه با تروریسم و مقابله با افراط‌گرایی خشونت‌آمیز باید از قدرت نرم، مبارزه با جنگ اید‌‌ه‌ها و تقویت روایت‌های متقابل تأثیرگذار استفاده کند.

میل به گذار از تروریسم به حزب سیاسی

بروس هافمن، پروفیسور دانشکده خدمات خارجی ادموند والش، دانشگاه جورج تاون و همچنین عضو ارشد مرکز مبارزه با تروریسم آکادمی نظامی ایالات متحده بدین باور است که امریکا در امر مبارزه با تروریسم همیشه عجله به خرچ می‌دهد. وی گفت: «بی‌تابی مطمئنا بدترین دشمن ماست. ما به طرز چشم‌گیری بی‌تاب هستیم. همان‌طور که طالبان می‌گفتند، ما ممکن است ساعت داشته باشیم، اما آن‌‌ها وقت دارند، آن‌‌ها این مورد را واقعا ثابت کرده‌اند و این بخشی از مشکل است.»

به گفته‌ی پروفیسیور هافمن، القاعده در زمان الظواهری، بیشتر به توانمندسازی حق رای دادن محلی خود برای مشارکت در اعمال حکم‌رانی و همچنین ایجاد نسخه خاص خود از یک جامعه مدنی پرداخت. «یکی از استدلال‌های اصلی جهادی‌ها این است که آن‌‌ها فاسد نیستند – البته – حداقل تصور می‌کنند که آنان از ظرفیت بدی که بسیاری از قدرت‌مندان محلی در پذیرش کمک‌های غربی و از بین بردن آن برخوردار اند، برخوردار نیستند.»

به باور این عضو مرکز مبارزه با تروریسم آکادمی نظامی ایالات متحده، القاعده در زمان بن لادن در مورد قدرت بخشیدن به امتیازات محلی خود برای مشارکت در [ایجاد ساختارهای] خودگردان بسیار محتاط تر بود. اما الظواهری به دلیل رقابت‌ها با سایر گروه‌ها و به ویژه داعش، آن مسیر را دنبال کرده است. وی گفت: «با این اوصاف، ما باید به یاد داشته باشیم هنگامی که نیروهای امریکایی مقر القاعده در قندهار را در نوامبر ۲۰۰۱ تخریب کردند، متوجه شدند که بن لادن دارای یک کتاب‌خانه بسیار مجهز است و از جمله کتاب‌هایی که او در اختیار داشت، درباره مناخم بگین و مبارزه ایرگون بود. چیزی‌که او می‌خواست بداند، نکات تروریستی نبود، گرچه تفنگ‌داران هوتل «کِنگ دوید» را منفجر کرده بودند اما او در حال مطالعه بود – ما این را از منابع متعدد می‌دانیم – او می‌خواست در مورد چگونگی انتقال ایرگون از یک گروه تروریستی به یک حزب سیاسی آزادی‌خواه بداند. بنابراین حتا گروه‌هایی مانند القاعده آرزو دارند دقیقا گذاری را که حزب الله به آن دست یافته است، ایجاد کنند و این به آن‌‌ها الهام می‌بخشد. این امر ممکن است برای همیشه طول بکشد، ممکن است هرگز اتفاق نیفتد، اما من به یک نکته قبلی باز می‌گردم: اگر این مبارزات به طور الهی تعیین شوند، شما فقط تسلیم نشوید، نسل‌های پی در پی هستند که مشعل به آن‌‌ها منتقل می‌شود.»
منشأ رقابت طالبان و داعش

مایکل کوگلمن، معاون مدیر و معاون ارشد مرکز ویلسون در آسیای جنوبی طالبان و داعش را دو گروه جداگانه می‌داند و می‌گوید: «داعش خراسان عمدتا متشکل از جنگجویان پاکستانی و افغان است که در سال‌های اخیر از طالبان افغان و پاکستانی جدا شده بودند-یعنی عمدتا اعضای ناراضی هر دو گروه طالبان. اما آن‌‌ها رقیب یک‌دیگر هستند، زیرا داعش شاخه خراسان بخشی رسمی از داعش مرکزی مستقر در عراق بوده است. هنگامی‌که داعش شاخه خراسان برای اولین بار در سال ۲۰۱۵ در افغانستان ظهور کرد، حضور آن در افغانستان توسط شاخه مرکزی داعش به‌طور رسمی اعلام شد.»

آقای کوگلمن یاد آور شد که شواهد قابل توجهی وجود دارد که نشان می‌دهد مرکز داعش از نظر مالی، پشتیبانی نظامی و غیره از داعش شاخه خراسان در افغانستان حمایت کرده است. بنابراین، آنها و طالبان رقیب یک‌دیگر هستند. «آن‌ها به معنای واقعی کلمه با یک‌دیگر می‌جنگند. طالبان در سال‌های اخیر در افغانستان مستقیما در جنگ علیه داعش بوده است. گاهی اوقات مردم از این واقعیت که آنان دارای اعضای بسیاری از طالبان سابق از جمله جنگ‌جویان سابق شبکه حقانی هستند، گیج می‌شوند. پیوستن آنان به داعش شاخه خراسان باعث شده است که برخی افراد باور کنند که نوعی ارتباط‌های گسترده‌تر بین حقانی‌ها، طالبان و داعش شاخه خراسان وجود دارد، اما این‌طور نیست. آنها دو گروه هستند با سازمان‌های متمایز.»
چگونگی برخورد با افراط‌گرایی

در همین حال فرناندو رینارش، استاد علوم سیاسی و مطالعات امنیتی دانشگاه ری خوان کارلوس واقع در مادرید و مدیر برنامه افراط‌گرایی خشونت‌آمیز و تروریسم جهانی در موسسه سلطنتی الکانو، جنگ جهانی علیه تروریسم را به‌طور کلی یک شکست عنوان می‌کند و می‌گوید این شکست در سراسر غرب مشاهده شده است. او می‌گوید: «با صحبت در مورد اروپای غربی اگر از ۲۰ سال گذشته را به دو دوره‌ی مهم بین سال‌های ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۱ و‌ ۲۰۱۲ تا ۲۰۲۱ تقسیم کنیم، آنچه ما می‌توانیم مشاهده کنیم، این است که در دوره دوم، تعداد تلفات ناشی از تروریسم جهادی بیشتر از دوره اول است. اگر به دوره‌ی دوم نگاه کنیم، در واقع طی ۱۰ سال گذشته ما در اروپای غربی یک چرخه بی‌سابقه‌ی بسیج جهادی را تجربه کرده‌ایم. اگر فقط به تعداد افرادی که در سوریه به جنگ‌جویان تروریست خارجی تبدیل شده‌اند نگاه کنیم، طی ۹ تا ۱۰ سال گذشته، متوجه خواهیم شد که یک پنجم آن‌‌ها در اروپا زندگی می‌کردند، به این معنا که در بین جنگ‌جویان تروریست جهادی- خارجی، مسلمانان ۱۸ تا ۳۵ ساله و ساکن اروپای غربی در مقایسه با افرادی که از مناطق دیگر جهان آمده‌اند، بیش‌تر از ۲۰ برابر بوده است. بنابراین، ما هنوز باید نحوه‌ی برخورد با موضوع افراط‌گرایی را بیاموزیم. ما نحوه‌ی برخورد با گسترش و تأثیر ایدئولوژی‌های جهادی را یاد نگرفته‌ایم.»
سرمایه‌گذری برای ترویج افراطیت

نادیا اویدات، استادیار مطالعات تاریخ و امنیت در دانشگاه ایالتی کانزاس می‌گوید برای ترویح افراطیت در ۲۰ سال گذشته احتمالا سرمایه‌گذاری زیادی شده است. «سالانه میلیاردها دالر برای تبلیغ ایده‌های خاص مانند وهابیت و جهادی سلفی مصرف شده است و این سرمایه‌گذاری توسط تلویزیون‌ها حمایت می‌شود، در حالی‌که هیچ‌گونه سرمایه‌گذاری متقابل برای آوردن اصلاحات وجود ندارد. هیچ‌نوع سرمایه‌گذاری متقابل در آزادسازی قدرت نرم غرب وجود ندارد.»

به باور خانم اویدات همه رژیم‌های اقتدارگرا، اسلام‌گراها، افراط‌گرایان، حتا چین و روسیه، تهدید ارزش‌های دموکراتیک و لیبرالیسم کلاسیک را درک می‌کنند: «آن‌ها راه خود برای جلوگیری از دست‌رسی به این ایده‌ها را می‌روند، زیرا می‌دانند که می‌توانند افراط گرایی [و] خودکامه‌گی را را از بین ببرند. آن‌‌ها باید به قدرت خود تکیه کنند. آن‌‌ها هنوز قدرت نرم خود را آزاد نکرده‌اند. از گذار به آن‌جا بیزارند، حتا اگر از برخی جهات مهم‌ترین جبهه باشد. ایدئولوژی واقعا به چالش کشیده شد.»
پیش‌بینی و برنامه‌ریزی برای آینده

به باور کارشناسانی که در این نشست اشتراک کرده بودند، ایالات متحده و متحدان منطقه‌ای و جهانی آن می‌توانند نقش بزرگی در آینده‌ی افغانستان و تهدید تروریسم جهانی ایفا کنند. آقای کوگلمن مدعی شد درحالی‌که طالبان از جانشینی سریع قدرت برخوردار بودند، اما برای تحت کنترل درآوردن بحران شدید اقتصادی با چالش‌های زیادی مواجه خواهند شد: «این امر می‌تواند فرصتی برای جامعه جهانی ایجاد کند تا از حقوق بشر و ایجاد حکومت شایسته در افغانستان حمایت کنند. طالبان معتقدند که مشروعیت مستلزم کمک‌های خارجی است. اگر طالبان از غرب به دنبال چیزی هستند، آن کمک مالی است.»

به گفته‌ی دکتر اویدات غرب همچنین باید از قدرت نرم خود برای مقابله با روایت‌های افراطی استفاده کند: «روایت‌های اصلی وجود دارد که تروریست‌ها از آن‌‌ها استفاده می‌کنند. آن‌ها شکایاتی را مطرح می‌کنند که نه‌تنها اقتصادی، بلکه حتا شکایات مربوط به هویت نژادی و هویت دینی است. به این ترتیب، استفاده از قدرت نرم به‌عنوان نیروی متقابل، از جهاتی، مهم‌ترین جبهه است. وی افزود: «ایدئولوژی هنوز به چالش کشیده نشده است. ما در سراسر جهان عرب متحدان زیادی داریم. ما باید وزن خود را پشت این ایده‌ها بگذاریم.»

ما را در صفحات اجتماعی دنبال کنید